جدول جو
جدول جو

معنی چرک آباد - جستجوی لغت در جدول جو

چرک آباد
(چِ)
دهی از دهستان مرکور بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 31هزارگزی جنوب خاوری سلوانا و 4هزارگزی جنوب ارابه رو دیزج بزیوه واقعست. دره و سردسیر است و 160 تن سکنه دارد. آبش از کوهستان و چشمه، محصولش غلات، حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
جایگاه طرب و شادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرک آلود
تصویر چرک آلود
آلوده به چرک، چرکین، پلید، کثیف، ریمناک
فرهنگ فارسی عمید
(طَ خُ)
دهی است به جرجان. (منتهی الارب). بلده ای به جرجان. قریه ای است از قراء جرجان و شاید طرخ نام کسی که آن را بنا کرده بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
هر جای مزروع و دلکش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان، واقع در 24 هزارگزی شمال خاور راه اردستان و 2 هزارگزی شمال باختر اردستان به کاشان، محصول آنجا غلات و پنبه و کرچک و منداب و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسۀ بروجرد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان قطور است که در بخش حومه شهرستان خوی و 585هزارگزی جنوب باختری خوی و 10هزارگزی جنوب راه ارابه رو قطور به خوی قرار دارد. دره ای است سردسیر و 47 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و ساکنان آن از ایل شکاکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). ترساباد، نام محلی است و از آنجاست ابومحمد ترسابادی نحوی معاصر زجاج و ابن کیسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی از دهستان گرمسیر است که در شهرستان اردستان واقع است و 633 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
جایگاه شادی و سرور. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل با 213 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن ارابه رو است. تپۀ معروف الب ارسلان در این ده واقع است که آثار باستانی دارد و امریکائیها کاوش کرده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ رِ)
دهی است جزء دهستان غنی بیگلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. در 36هزارگزی شمال خاوری ماه نشان و 2هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است، 465 تن سکنه دارد. از چشمه و زه آب رود خانه محلی آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان گنجگاه است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 986 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان میان آباداست که در بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قصبه ای است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، که در 12هزارگزی خاور نوبران واقع شده، و محلی است کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 2467 تن است که شیعه اند. و به زبان فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از قنات (18 رشته) تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، پنبه، سیب زمینی، بادام، انگور و گردو می باشد. و شغل اهالی زراعت و گله داری بوده و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. در حدود 20 تا 50 دکان مختلف و دبستان و پاسگاه ژاندارمری و دستگاه امتحان سیم تلگراف دارد. مزرعۀ قاضی آباد داودآباد جزء این ده است. این قصبه سر راه شوسۀ ساوه به نوبران واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 15000 گزی خاور گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مرطوب مالاریائی. سکنه 220 تن. آب آن از رود خانه قرن آباد. محصولات آنجا برنج، غلات، لبنیات، توتون، سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. راه شوسۀ فرعی وامامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از قرای خواف است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 267). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 42 هزارگزی شمال باختری قصبه رود، بر سر راه شوسۀ عمومی تربت حیدریه به سلامی، واقع است. جلگه و گرمسیر است و 661 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات، پنبه و زیره. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و کرباس و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دهی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس. در 95هزارگزی شمال میناب سر راه مالرو میناب به کلاشکرد واقع است. 300 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش خرماست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چی چَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. در 18هزارگزی ساوه و 10هزارگزی راه ساوه به قم در جلگه واقع شده، 61 تن سکنه دارد. از رود خانه قره چای آبیاری میشود. محصولش غلات و چغندر قند. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان حومه بخش اردکان شهرستان یزد که در 4 هزارگزی شمال باختری اردکان و متصل به جاده یزد قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و معتدل است و 1132 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن پسته و غلات و کنجد و شغل مردم زراعت است و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه ارابه روو دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، دارای 200 تن سکنه، آب آن از قنات و محصولش غلات، برنج، خرما و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در هجده هزارگزی شمال خاوری تربت جام و سه هزارگزی باختر شوسۀ عمومی معدن چشمه گل. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل و دارای 500 تن سکنه میباشد. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
چرکین. (آنندراج). چرکین و ناپاک و پلید و ملوث و کثیف. (ناظم الاطباء). چرک آلوده. چرکن، زخم آلوده به چرک و ریم. ریمناک. رجوع به چرک و چرک آلوده و چرکین شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی است از دهستان میرببک بخش دامغان شهرستان خرم آباد که در 55هزارگزی باختر نورآباد و 36هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آبادبه کرمانشاه واقع شده. تپه ماهور، سردسیر و مالاریائی است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ غلام یار، محصولش غلات، لبنیات و پشم، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راهش مالرو است. ساکنین این ده از طایفۀ شاهیوند میباشند که در سیاه چادرو ساختمان بسر میبرند و در زمستان برای تعلیف احشام به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 15 هزارگزی خاور الیگودرز کنار راه مالرو چالسپار به دره سفید، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 181 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری و فارسی است، آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است و راه آنجا اتومبیل رو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اسلام آبادغرب. سکنۀ آن 615 تن. (فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، چغندر، پنبه و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ کَ)
دهی است از دهستان قلعه حاتم شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 257 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
دهی است از دهستان چناررود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری آخوره و 3 هزارگزی راه مالرو عمومی، با 241 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان). در دوفرسخی مرو است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
محل شادی و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرک آلود
تصویر چرک آلود
چرکین کثیف: (لباس چرک آلودی بتن داشت)
فرهنگ لغت هوشیار